عنوان | مباني فلسفي فمينيسم راديکال |
تعداد صفحات | 18 |
نویسنده |
|
مشخصات نشریه | فصلنامه سیاست - دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران - علمی پژوهشی سال 38 شماره 2 پیاپی 6 |
تاریخ انتشار | تابستان - 1387 |
درجه علمی | علمی - پژوهشی |
زبان | فارسی |
کلید واژه | فمینیسم ایدئولوژی فمینیسم رادیکال سلطه سیاست |
موضوع | فمينيسم، گرايشها فمينيسم، نقد |
چکیده |
بخشي از جنبش دفاع از حقوق زنان، از نيمه قرن بيستم به بعد، تمايلات راديكال از خود نشان داد و به نقد بنيادين گفتار مسلطي پرداخت كه آن را علت اصلي فرودستي زنان مي دانست. اين علت از نگاه آنان، نظام مردسالاري بود كه ريشه در روابط سلطه مرد/ زن در درون خانه داشت، و از اينجا به روابط سلطه در دنياي اقتصاد و سياست مي رسيد. فمينيسيت هاي راديكال در اين موضع خود از گفتار فلسفي- سياسي مطرح در نيمه قرن، يعني نئوماركسيسم و نئوفرويديسم، متاثر بودند. اين مكاتب كه با تاكيد بر عنصر فرهنگ به جاي اقتصاد، بيطرفي و واقع نمائي علم و اعتبار آداب و رسوم رايج را مورد ترديد قرار دادند، و اغفال را صفت مهم نظام سرمايه داري دانستند، سرمشقي براي فمينيسم راديكال شدند. مقاله حاضر در پي تقويت اين فرضيه است كه همانطور كه ديدگاه هاي شالوده شكن كساني مثل بنيامين و ماركوزه به ويژه در باب سياست، به سبب ماهيت زير و زبركننده خود، شانس اندكي براي تحقق داشت و به زودي جاي خود را به اصلاح طلبي دهه هفتاد سپرد، فمينيسم راديكال، به ويژه ربطي كه ميان تعريف از امر سياسي و وضع زنان مطرح مي كند، هم سرنوشتي متفاوت نمي تواند داشته باشد. |
کد مقاله | 7095 |
تعداد بازدید | 848 |
|