عنوان | حقوق زنان در کشاکش عرف و شرع: مواجهه زنان با چالشهای برخورداری از حق اشتغال و استقلال مالی |
تعداد صفحات | 25 |
نویسنده |
|
مشخصات نشریه | مطالعات زن و خانواده شماره 1 پیاپی 24 |
تاریخ انتشار | بهار - 1401 |
محدوده صفحات | 131-107 |
زبان | فارسی |
کلید واژه | زنان شاغل اشتغال زنان حقوق زنان تجربه زنان زنان متأهل استقلال مالی استقلال مالی زن تهران موانع فرهنگی رویکردهای فقهی رویکردهای حقوقی زنان شاغل شهر تهران زنان شهر تهران زنان متأهل شاغل حق اشتغال موانع ساختاری بازگشت به خانه توسیع نقش فرار از نقش مدیریت نقش فاصله گیری از زنانگی |
چکیده |
آراء فقهاء و قوانین رسمی کشور، بیانگر مشروعیت حق اشتغال و استقلال مالی برای زنان است. با این وجود تجربیات زنان متأهل، مبین موانع و چالش هایی است که انتفاع آنها از این دو حق را با مشکل مواجه کرده است. مقاله حاضر با استفاده از رویکرد فقهی-حقوقی و نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر، ضمن معرفی موانع برخورداری زنان از حق اشتغال و استقلال مالی، درصدد شناسایی راهبردهای اتخاذ شده توسط زنان پیرامون این موانع است. به این منظور، از روش کیفی و شیوه تحلیل تماتیک ولکات استفاده شده است. مشارکت کنندگان این مطالعه، زنان شاغل و ساکن در استان تهران هستند که در زمان انجام مصاحبه، متأهل بوده و یا تجربه زندگی زناشویی داشته اند. این زنان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. سپس بر اساس مفاهیم در حال تکوین، نمونه گیری نظری بر مبنای کشف حداکثر گوناگونی ها و غنای ابعاد مقوله ها صورت گرفت. در نهایت بر اساس معیار اشباع نظری-مفهومی، با 22 مصاحبه پایان پذیرفت. موانع و راهبردهای زنان در مواجهه با نقض حق اشتغال و استقلال مالی در پنج تم محوری «موانع ساختاری»، «موانع فرهنگی»، «توسیع نقش»، «مدیریت نقش» و «فرار از نقش» تلخیص گردید. که پیامدهای این راهبردها از حیث خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی قابل تأمل است. تازه های تحقیق زمینه و هدف آراء فقهاء و قوانین رسمی کشور، بیانگر مشروعیت حق اشتغال و استقلال مالی برای زنان است. با این وجود تجربیات زنان متأهل، مبین موانع و چالش هایی است که انتفاع آنها از این دو حق را با مشکل مواجه کرده است. مقاله حاضر با استفاده از رویکرد فقهی-حقوقی و نظریه ناهماهنگی شناختی (فستینگر،1957) ضمن معرفی موانع برخورداری زنان از حق اشتغال و استقلال مالی، درصدد شناسایی راهبردهای اتخاذ شده توسط زنان پیرامون این موانع است. زیرا نوع راهبردهای اتخاذ شده توسط زنان از حیث اقتصادی و اجتماعی، پیامدهایی مهم و اساسی به همراه دارد. به عنوان مثال افزایش جمعیت که افزایش اقتدار سیاسی را به همراه دارد، وابسته به نقش فرزندآوری زنان است. ضمن اینکه تأثیر سرمایه انسانی بر تولید و بهره وری اقتصادی نیز (آقایی و همکاران، 1392) متأثر از حضور زنان تحصیل کرده در جامعه است. بنابراین اتخاذ راهبرد عدم فرزند آوری و یا تک فرزندی توسط زنان به دلیل بهره مندی از حق اشتغال (صادقی و شهابی، 1396) همان قدر از حیث اقتصادی و سیاسی مسئله ساز است، که اتخاذ راهبرد بازگشت به خانه و ترک فعالیت اجتماعی. از این رو مقاله حاضر در پی پاسخ به این سئوال است که زنان در مواجهه با موانع بهره مندی از حق اشتغال و استقلال مالی چه راهبردهایی را اتخاذ می کنند؟ روششناسی پژوهش در مقاله حاضر، از روش کیفی و شیوه تحلیل تماتیک ولکات استفاده شده است. مشارکت کنندگان این مطالعه، زنان شاغل و ساکن در استان تهران هستند که در زمان انجام مصاحبه، متأهل بوده و یا تجربه زندگی زناشویی داشته اند. این زنان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. سپس بر اساس مفاهیم در حال تکوین، نمونه گیری نظری بر مبنای کشف حداکثر گوناگونی ها و غنای ابعاد مقوله ها صورت گرفت. در نهایت براساس معیار اشباع نظری-مفهومی، مصاحبه ها (22 مصاحبه) پایان پذیرفت. یافتهها موانع و راهبردهای زنان در مواجهه با نقض حق اشتغال و استقلال مالی در پنج تم محوری «موانع ساختاری»، «موانع فرهنگی»، «توسیع نقش»، «مدیریت نقش» و «فرار از نقش» تلخیص گردید. «موانع فرهنگی» به عدم تناسب هنجارهای فرهنگی حاکم بر جامعه و حق اشتغال و استقلال مالی زن اشاره دارد. «موانع ساختاری»، از عدم تناسب ساختارهای اجتماعی و نظام اشتغال کشور با فرهنگ جامعه و مسئولیت های زن در خانه حکایت دارد. «توسیع نقش» به معنی وسعت بخشی به مسئولیت ها و وظایفی است که برای زن تعریف شده است. «مدیریت نقش»، بیانگر مدیریت خود، از طرق پنهانکاری و استقلال طلبی است. «فرار از نقش»، به رها کردن برخی از وظایف با هدف بهره مندی از بخشی دیگر اشاره دارد. بحث و نتیجهگیری براساس تجربیات زنان، شرایط فرهنگی و ساختارهای اجتماعی تناسبی با حق اشتغال و استقلال مالی آنها ندارد. زنان از یک سو از نظر فرهنگی و فیزیولوژیکی در امر ازدواج و باروری با محدودیت سنی مواجه هستند و از سوی دیگر در قوانین استخدامی بدون توجه به نقش آنها در تداوم نسل، با شرط سنی مواجه می شوند. به طوری که با انتخاب نقش مادری علی رغم برخورداری از فرصت مرخصی زایمان در ایام تحصیل، امکان اشتغال را از دست می دهند، زیرا از نظر سنی توان رقابت با مردان هم تراز خویش را ندارند. در مقابل زنانی که به نقش اجتماعی اولویت می دهند، فرصت ازدواج و یا باروری را از دست می دهند. در نتیجه زنان در مواجهه با این شرایط ناگزیر از اتخاذ راهبردهایی می شوند که علاوه بر روابط خانوادگی، نظام اجتماعی و اقتصادی کشور را نیز متأثر می سازد. زنان در مواجهه با این موانع، مطابق نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر (1957)، به مکانیسم تغییر رفتار و تغییر شناخت متوسل می شوند. به عنوان مثال از طریق توسیع نقش، با تغییر نگرش خود نسبت به نقش زن و مرد، با مشارکت در تأمین نفقه، تلاش می کنند تا بتوانند از حق اشتغال بهره مند شوند. این مشارکت اگر براساس میل قلبی آنها باشد، به تحکیم خانواده می انجامد، اما اگر به اصرار شوهر و برخلاف رضایت قلبی زن باشد، از جهت شبهه ناک و حرام بودن مال می تواند آسیب های جبران ناپذیری در ارتباط با تربیت فرزندان، تعالی خانواده و جامعه به همراه داشته باشد، مسئله ای که در پژوهش های مربوط به اشتغال زنان، مغفول مانده است. به همین نحو مدیریت نقش از طریق پنهان کاری و استقلال طلبی، برخلاف اصل صداقت و حسن معاشرت در خانواده بوده و نه تنها مانع گرمی کانون خانواده است، بلکه از حیث اقتصادی نیز به دلیل عدم مدیریت صحیح سرمایه و انباشت آن در قالب طلا و سکه، نامطلوب ارزیابی می شود. در نهایت راهبرد فرار از نقش که به شکل محروم سازی خود از نعمت مادری یا فرزندآوری کمتر توسط برخی از زنان تجربه شده همانند نتایج پژوهش صادقی و شهابی (1396)، تبعات سیاسی و اجتماعی فراوانی برای کشوربه همراه دارد که اگر توسط زنان بیشتری اتخاذ شود، مسائل بسیاری را به دنبال خواهد داشت. همچنان که راهبرد بازگشت به خانه و ترک فعالیت اجتماعی نیز بر اساس نتایج پژوهش آقایی و همکاران (1392) به هدر رفت سرمایه گذاری آموزشی می انجامد. |
کد مقاله | 43976 |
تعداد بازدید | 83 |
|