چکیده
|
رسانه ها هميشه در كانون نقد فمينيستي قرار داشته اند. در كتابي كه محرك احياي جنبش زنان آمريكايي در سال هاي مياني دهه 1960قلمداد مي شود, رسانه ها و بخصوص مجلات زنان به سبب سهمي كه در «رمز و راز زنانه» ادا كردند, به باد ملامت و شماتت گرفته شدند. گرمن گرير(1971) در يك اثر فمينيستي كلاسيك به نام «زن اخته» خشم خود را بر سر داستان هاي عاشقانه فرو مي ريزد. آلبرتو ملوچي, جنبش هاي اجتماعي جديد را با عنوان «رسانه هاي جديد» توصيف مي كند. تعدادي از نويسندگان از جمله ون زونن نويسنده مقاله مورد بحث (رويكردهاي فمينيستي به رسانه ها) از سنخ شناسي هاي انديشه هاي فمينيستي استفاده كرده اند.\r\n\r\nبراي آشنايي بيشتر با اين سنخ شناسي, ابتدا گفتمان هاي ليبرال, راديكال و سوسياليستي را كه به رغم تفاوت هاي بسيار در [نقد] الگوي كنترل اجتماعي ارتباطات مشترك اند و استنباطي مشابه از جنسيت به عنوان مقوله دو انگاري متضاد با معنايي فراگير و ثابت به لحاظ تاريخي دارند بحث شده است.\r\n\r\nنويسنده در ادامه به بررسي مفاهيم جنسيت و ارتباطات پرداخته, به اعتقاد نويسنده در الگوهاي انتقالي فمينيستي ارتباطات, مخاطبان در تفسير متون رسانه اي حق انتخاب زيادي ندارند. آنان يا بايد بپذيرند كه متون واقعيت دارند كه در اين صورت بطور موفقيت آميز جامعه پذير مي شوند (فمينيسم ليبرال) , شست و شوي مغزي داده مي شوند (به وسيله مرد سالاري) يا وسوسه مي شوند كه آنچه مي بينند يا مي خوانند عقل سليم است (فمينيسم سوسياليستي) يا اينكه متوجه حمله هاي رسانه مي شوند و باز نمايي جنسگرا, مردسالار و سرمايه دارانه را رد مي كنند.\r\n\r\nنويسنده سپس به مضامين فمينيستي در مطالعات ارتباطي اشاره داشته كه عبارتند از: كليشه ها و جامعه پذيري, هرزه نگاري (پورنوگرافي) و ايدئولوژي. نويسنده همچنين مسأله فمينيسم و رابطه آن با مطالعات فرهنگي را بحث كرده و در پايان به بررسي مجدد سياست فمينيستي رسانه اي پرداخته, نويسنده معتقد است مفاهيم جنسيت بعنوان يك ساخت اجتماعي و فرهنگ بعنوان يك معناي مذاكره شده, مطالعات فمينيستي رسانه اي را از بسياري از تنش هاي الگوهاي انتقالي ارتباطات آزاد مي كند.
|