چکیده
|
كنوانسيون رفع هر گونه تبعيض از زنان يك فلسفه و نظام معرفتي نيست, بلكه محصول تمام عيار يك نظام فلسفي و معرفتي خاصي است كه بر محور مداري مي چرخد و با اعتقاد به برتري تاريخ, عقل و نژاد غربي تدوين و تصويب شده است و اگر غير از اين بود و با نگاهي احترام آميز به ساير فرهنگ ها و اديان طراحي شده بود, ناگزير بهره هايي از اين فرهنگ ها و ديدگاه ها را نيز با خود داشت.\r\n\r\nدر اين مقاله خاستگاه هاي اين كنوانسيون كه به تصويب و تجسم آن انجاميده اشاره شده است در نتيجه ناگزير بايد به جست و جوي محوري ترين موضوع مورد نظر كنوانسيون يعني زن, پرداخته شود تا ميزان حقانيت و صدق ادعاهاي مورد نظر كنوانسيون و نيز لزوم تحقق آن و پيامدهاي حتمي و گريز ناپذيري كه با عمل به مقتضاي آن پديد آمده روشن گردد.\r\n\r\nدر اين مقاله موضوعاتي بررسي شده است كه عبارتند از: در جستجوي زنان (زن يكي از دو نيمه بشر) , خاستگاه هاي كنوانسيون رفع هر گونه تبعيض از زنان و مطالبه قانوني حقوق زنان.
|