چکیده
|
پژوهش حاضر كه به صورت طرح شبه تجربي به روش پيش آزمون - پس آزمون با يك گروه انجام شده است, به دنبال بررسي ساخت خانواده و سبك دلبستگي دختران فراري و اثر بخشي خانواده درماني و درمانگري حمايتي در تغيير آنهاست. بدين منظور 50 نفر از دختران فراري در مجتمع قضايي ارشاد, مركز مداخله در بحران بهزيستي, خانه ريحانه, كانون اصلاح و تربيت و مركز مشاوره آموزش و پرورش منطقه يك تهران مورد آزمون قرار گرفتند. در مرحله اول از بين دختران فراري و خانواده آنان كه بر اساس نمره پيش آزمون داراي سبك دلبستگي نا ايمن و ساخت خانواده ناكارآمد بودند, 15 نفر بهمراه خانواده هايشان در مداخلات درماني (خانواده درماني و درمانگري حمايتي) طي ده جلسه شركت كردند. به منظور سنجش سبك دلبستگي از مقياس بازنگري شده كولنيزوريد و پرسشنامه هازن و شيور, براي سنجش ساخت خانواده نيز از نسخه ايراني خانواده آزماي مك مستر استفاده شده است.\r\n\r\nيافته ها نشان مي دهد كه ساخت خانواده دختران فراري ناكارآمد است و عملكرد آن ها در سازه هاي «نقش خانوادگي» «ابراز عواطف» و «حل مشكل» پايين تر از هنجار جامعه است, ضمن آنكه توزيع درصد سبك دلبستگي دختران فراري با جامعه بهنجار تفاوت معني داري دارد و سبك نا ايمن دو سوگرا در اين گروه از فراواني بسيار بيشتري برخوردار است. نتايج همچنين نشان داد كه سبك دلبستگي ايمن, پيش بيني كننده افزايش مهارت هاي اجتماعي از سن 16-18 سالگي است. بر عكس سبك دلبستگي نا ايمن دلمشغول (دوسوگرا) پيش بيني كننده رشد فزاينده جرائم در طول همين دوره است. نوجوانان با اين سبك دلبستگي, در صورت داشتن مادراني با سبك تربيتي بسيار خود مختار, كاهش بيشتري را در مهارت هاي اجتماعي و افزايش جرم نشان دادند كه احتمال خطر بيشتري براي كجروي در اين نوجوانان را نشان مي داد.
|