عنوان | زن در مثنوي مولوي |
تعداد صفحات | 8 |
نویسنده |
|
مشخصات نشریه | تحقيقات تعليمي و غنايي زبان و ادب فارسي - دانشگاه آزاد اسلامي، واحد بوشهر - مصوب دانشگاه آزاد پیاپی 1 |
تاریخ انتشار | پائیز - 1388 |
محدوده صفحات | 34-27 |
زبان | فارسی |
کلید واژه | زن مرد مولوی تصوف هستی |
چکیده |
زن، روي ديگري از سکه هستي انسان در زمين است و هيچ رابطه خاصي ميان انسان مذکر و خدا وجود ندارد تا بدان سبب مرد از زن برتر دانسته شود. در متون عرفاني فارسي و در ميان آن قشر فکري خاص که مولانا از زمره ايشان است، زن و مرد با هم تفاوتي ندارند و حتي ما در تاريخ تصوف به زنان صوفي نيز برخورد مي کنيم که از حرمت معنوي همپاي مردان برخوردار بوده اند. با اين حال، سيماي زن در سنت ادبي فارسي، صرف نظر از متون غزلي و عاشقانه، چندان مقبول و مطلوب نيست و به ويژه در تمثيلات شعري، بسيار مبهم تر و سوال برانگيزتر مي شود. مولانا به عنوان شاعر و صوفي از اين سنت شاعران قبل و بعد از خود مصون نبوده است و همين مساله، انعکاس هاي مبهم و منفي را در شعر مولوي نسبت به زنان نشان مي دهد. تصويري که مولوي از زن در تمثيل هاي خود به دست مي دهد، برخاسته از توصيفات نمادين منفي است. در تصور او زن مظهر نفس، حرص، داراي صفات حيواني و نفساني، ظاهر نگر و داراي قضاوت و داوري سطحي است. با تامل در عمق انديشه هاي مولانا و مقايسه سخنان او در مواضع مختلف، درمي يابيم که اين انديشه واقعي مولانا نيست بلکه مولانا در اين موارد، منعکس کننده تصورات مردم روزگار خود است وگرنه برخورد مولانا با زنان، لطيف و متعادل و منصفانه است. |
کد مقاله | 19632 |
تعداد بازدید | 510 |
|