عنوان
|
مشكلات خانوادههاي داراي كودك عقب مانده ذهني تحت پوشش مراكز بهزيستي |
تعداد صفحات
|
10 |
نویسنده
|
ریحانه فداکار سوقه - سهیلا عباسی - طاهره خالق دوست محمدی - زهرا عطرکار روشن |
مشخصات نشریه
|
پرستاری و مامایی جامعنگر - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی گیلان - علمی پژوهشی سال 24 پیاپی 73 |
تاریخ انتشار
|
پائیز - 1393 |
محدوده صفحات
|
47-38 |
زبان
|
فارسی |
کلید واژه
|
فشار روانی مشکلات خانواده والدین کودکان کم توان ذهنی عقب ماندگی ذهنی کودک معلول ذهنی کم توان ذهنی کودکان عقب مانده ذهنی کودکان آهسته گام خانواده مراکز بهزیستی کودکان ناتوان ناتوانی فکری کودکان کم توان ذهنی
|
چکیده
|
مقدمه:خانواده يك نظام اجتماعي است كه اختلال در هر يك از اعضاء آن مي تواند كل نظام خانواده را مختل كند. درك صحيح از مشكلات خانواده هاي كودكان عقب مانده ذهني نه تنها به خانواده اين كودكان بلكه به افراد متخصصي كه با اين گونه افراد كار مي كنند مي آموزد تا نگرش خود را در جهت برنامه ريزي آموزشي و پرورشي تغيير دهند . \r\nهدف: اين مطالعه با هدف تعيين مشكلات خانواده هاي داراي كودك عقب مانده ذهني تحت پوشش مراكز بهزيستي صورت گرفته است. \r\nروش كار: اين پژوهش يك مطالعه توصيفي-مقطعي است كه در آن140 نفر از والدين كودكان مبتلا به عقب ماندگي ذهني تحت پوشش مراكز كم توانان ذهني وابسته به بهزيستي استان گيلان در سال 89-1388مورد مطالعه قرارگرفتند. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه محقق ساخته اطلاعات فردي-اجتماعي و بررسي مشكلات (در 2حيطه مشكلات اجتماعي و عاطفي) خانواده هاي داراي كودك عقب مانده ذهني مي باشد. داده ها پس از جمع آوري با بهره گيري از آمار توصيفي(توزيع فراواني، ميانگين و انحراف معيار) و آمار استنباطي (آزمون كاي دو و تست دقيق فيشر) مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.\r\nنتايج: يافته هاي پژوهش نشان داد كه 6/53درصد از واحدهاي مورد پژوهش مشكلات اجتماعي و 9/57 درصد مشكلات عاطفي داشتند. بين مشكلات اجتماعي با جنسيت كودك ( P = 0.006 )، وجود اختلال رفتاري در كودك( P = 0.009 )، نسبت مراقب اصلي با كودك( P = 0.003 )، وضعيت تاهل مراقب اصلي( P < 0.001 )، شغل مادر( P = 0.03 )، ميزان درامد خانواده ( P = 0.004 ) و منبع مشورتي به هنگام بروز مشكلات ( P < 0.0001 ) ارتباط معني داري وجود داشت. همچنين بين مشكلات عاطفي با جنسيت كودك( P < 0.0001 )، ميزان عقب ماندگي كودك ( P = 0.006 )، ميزان استقلال كودك ( P = 0.005 )، وجوداختلال رفتاري در كودك ( P < 0.001 )، شغل مادر ( P = 0.003 ) ، وجود بيماري جسمي در پدر( P < 0.0001 )، تعداد اعضاي خانواده ( P = 0.006 )، ميزان درامد خانواده\r\n( P < 0.01 ) و منبع مشورتي به هنگام بروز مشكلات ( P < 0.001 ) رابطه معني داري وجود داشت.\r\nنتيجه گيري: از آنجايي كه يافته هاي پژوهش مويد آن است كه اكثريت واحدهاي مورد پژوهش داراي مشكلات اجتماعي و عاطفي مي باشند بنابراين به نظر مي رسد جهت كاهش مشكلات خانواده هاي داراي كودك عقب مانده ذهني نياز به حمايت هاي همه جانبه مي باشد.
|