چکیده
|
يکي از مشکلات شايع در دنياي امروز تعارضها و درگيريهاي زناشويي است که به دليل اثرات مخرب آن مورد توجه مشاوران و روان درمانگردان واقع شده به طوري که در اين راستا نظريههاي متعددي ارائه دادهاند و پژوهشهاي مختلفي صورت گرفته است. دو نظريه مشهور در زمينه مشاوره زناشويي نظريه درمان منطقي, عاطفي, رفتاري آلبرت اليس و نظريه واقعيتدرماني گلاسر است. هدف اين پژوهش بررسي اثربخشي زوج درماني به شيوه درمان منطقي, عاطفي, رفتاري, واقعيتدرماني و اختلاطي از آن بر کاهش تعارضهاي زناشويي بوده است. آزمودنيها از بين کساني انتخاب شدند که به مراکز مشاوره خصوصي در شهر اصفهان, سازمان بهزيستي و دادگاه ارجاع داده شده بودند. چهل نفر از ميان ارجاع شدگان به طور تصادفي انتخاب و به شيوه تصادفي به چهار گروه تقسيم شدند, که يکي به عنوان گروه کنترل و سه تاي ديگر به عنوان گروه آزمايش تعيين گرديدند. ابتدا پيشآزمون روي آنها اجرا شد, سپس سه روش مشاورهاي روي گروههاي آزمايش اجرا گرديد و در پايان پسآزمون اجرا شد. نتايج نشان داد به طور کلي هر سه روش روحدرماني در کاهش تعارضهاي زناشويي مؤثر واقع شدهاند و روش ترکيبي در مقايسه با روش زوجدرماني اليس تفاوت معنادار نشان ميدهد به آن معنا که روش ترکيبي مؤثرتر از روش اليس ميباشد در حالي که مؤثرتر از روش گلاسر نميباشد و تفاوت معناداري بين زوجدرماني به شيوه ترکيبي و گلاسر وجود ندارد. به طور کلي نتايج نشان ميدهد هر سه روش در کاهش تعارض مؤثر بوده است اما روش ترکيبي و گلاسر مؤثرتر از روش اليس ميباشند.
|