چکیده
|
از میان گونه های متعدد نظام های مدیریتی و حکومتی, دو گونه در موفقیت سازمان ها و جوامع از یک سو و در اضمحلال آنها از سوی دیگر بسیار تاثیرگذار بوده اند. این دو گونه عبارتند از : ناشایست سالاری یا کاکیستوکراسی و شایسته سالاری یا مریتوکراسی. در تحقیقی چند مقطعی, نگارنده وضعیت چند دانشگاه کشور را از منظر گزینش مسوولان رده های مدیریتی و همچنین جو فرهنگی حاکم بر آنها مورد بررسی قرار داده است. سه دانشگاه تهران, شهید بهشتی, و علامه طباطبایی در یک دوره بیست ساله بررسی شدند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که چنانچه کاکیستوکراسی و مریتوکراسی را در دو سر یک پیوستار قرار دهیم, ثقل گزینش ها فاصله قابل تاملی با قطب مریتوکراسی داشته است. \r\nبه نظر می رسد چنانچه انتخاب ها بدون سوگیری های خاص صورت می گرفت, شتاب پیشرفت دانشگاه ها افزایش مییافت و توسعه متعادل نظام دانشگاهی و به تبع آن کل کشور, عملی تر می شد. در انتهای مقاله پیشنهادهایی مطرح می شوند که امید است با کاربست آنها فاصله موجود در نظام دانشگاهی با قطب مریتوکراسی کاهش یابد و کشور از توانمندی های نیروی انسانی متخصص خود به درستی بهره مند شود.
|