عنوان | تأثير آموزشهای عمومی و مشاوره غير جهتدار ژنتيک بر کاهش نرخ سقط درمانی |
تعداد صفحات | 0 |
نویسنده |
|
مشخصات نشریه | دوماهنامه اخلاق و تاریخ پزشکی - مركز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی تهران - علمی پژوهشی شماره 0 و 2 پیاپی 31 |
تاریخ انتشار | اسفند - 1391 |
درجه علمی | علمی - پژوهشی |
زبان | فارسی |
کلید واژه | ازدواج خویشاوندی آموزشهای عمومی مشاوره ژنتیک مشاوره ژنتیک ازدواج فامیلی سقط جنین درمانی |
چکیده |
بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی بالاترين درصد ازدواجهای فاميلی و درون قبيلهای جهان در خاورميانه صورت میگيرد و بيشترين ميزان بروز بيماریهای ژنتيک در نسل بعد همين ازدواجها ديده میشود. بيماریهای ژنتيک جنين دليل عمدهی موارد سقط درمانی است. آموزشهای عمومی در دوران نوجوانی و مشاورهی ژنتيک پيش از ازدواج و پيش از بارداری اهميت بسزايی در کاهش نرخ مواليد مبتلا به بيماریهای لاعلاج ژنتيک دارد. نحوه و شرايط بهينهسازی و افزايش اثربخشی مشاورهی ژنتيک به شرايط فرهنگی، ارزشهای اخلاقی و قوانين هر جامعه بستگی داشته و نياز به همکاری پژوهشگران علوم پزشکی و انسانی آن جامعه دارد. مشاورهی ژنتيک بر اساس تعريف انجمن ژنتيک انسانی آمريکا در سال ۱۹۷۵ اينگونه تعريف شده است: فرايندی ارتباطی که به مشکلات انسانی ناشی از رخ دادن يا احتمال رخ دادن يک بيماری ژنتيکی در خانواده میپردازد. اين فرايند شامل تلاش فرد يا افراد آموزش ديده در جهات زير است:1)تفهيم واقعيتهای پزشکی شامل تشخيص، سير بيماری و درمانهای در دسترس2) تعيين نقش توارث در ايجاد بيماری و تعيين احتمال بروز مجدد آن۳) فهم راههای مختلف برخورد با احتمال بروز بيماری۴) اخذ تصميم مناسب با در نظر گرفتن احتمال بروز بيماری، ارزشها و معيارهای اخلاقی خانواده۵) کمک به تطابق با مسأله در اعضای خانوادهی درگير بيماری يا تحت خطر مشاور ژنتيک بايد با حفظ بیطرفی و غير جهتدار بودن به توصيف دقيق و ساده فهم سناريوهای محتمل بپردازد. با توجه به اين تعريف میتوان درک کرد که مشاور ژنتيک بايد با حفظ بیطرفی و غير جهتدار بودن به توصيف دقيق و سادهی فهم سناريوهای محتمل بپردازد. بهعنوان مثال تصوری رايج در ميان زوجها در خصوص موارد پر خطر بروز بيماریهای ژنتيک آن است که: میتوان بچهدار شد و پيش از تولد در صورت بيمار بودن فرزند آن را سقط کرد. تصوری که به افزايش موارد سقط درمانی و گاه سقط غيرقانونی و عموماً غيربهداشتی میانجامد. اين در حالی است که با توجه به بندهای يک و سه تعريف، مشاور بايد با ارائهی دادههای آماری و ذکر موارد گذشته برای زوج شرح دهد که برای سقط درمانی محدوديتهای قانونی از جنبهی ماه حاملگی و نوع بيماری جنين يا مادر وجود دارد. از طرف ديگر سقط درمانی میتواند منجر به بروز فشارهای روانی شديدی برای زوجين شود و حتی احتمال حاملگی طبيعی نوبت بعد را کاهش دهد. علاوه بر اين، در جوامعی که آموزههای سنتی از آموزشهای عمومی قویتر بوده و خانوادههای بزرگ مهمترين هستههای اجتماعی به حساب میآيند، ارتباط با زوجين در يک جلسه نمیتواند به اندازهی کافی مؤثر باشد. در اين جوامع مشاوران ژنتيک بايد با برگزاری جلساتی با بستگان دورتر زوجين و کسانی که عرفاً بر تصميم زوجين اثر گذارند، به فرايند پذيرش مشکل در خانواده کمک نمايند. همچنين معرفی انجمنهای حمايتی بيمارانی که خطر بروز آن بيماری در فرزندان زوجين وجود دارد در افزايش آگاهی آنان مؤثر است. بهعنوان مثال زوجينی که بيماری فنيل کتونوری را بيماری بسيار خطرناکی میدانستند درک میکنند که با اتخاذ رژيم غذايی خاص میتوان جلوی بروز بيماری را گرفت و زوجينی که هموفيلی را بيماری قابل تحملی میدانستند با مشاهدهی بيماران هموفيل و مشکلات آنان از واقعيت اين بيماری مطلع میشوند. در خصوص نقش آموزشهای عمومی بايد توجه داشت که آموزش در مورد سقط درمانی بايد در دوران نوجوانی و اواسط دوران بلوغ آغاز شود. اطلاع از خطرات، مشکلات و آثار جانبی اجتنابناپذير عمل تهاجمی سقط جنين میتواند بسياری از نوجوانان را متقاعد سازد که حتی الامکان از انجام آن پرهيز نمايند و اين طرز فکر در اين سنين به خوبی درونی میشود. بهطور کل سقط درمانی يکی از جنجالیترين مباحث اخلاق پزشکی در سراسر جهان است. بحثی که در هر جامعه با شرايط اجتماعی و فرهنگی آن جامعه در هم تنيده است. بیشک کاهش موارد سقط درمانی با توجه به مخارج عمل و تبعاتی که برای زوجين دارد از اولويتهای نظامهای سلامت است. ژنتيک پزشکی بهطور سريع در حال پيشرفت است و اميد است که در آيندهی نه چندان دور بسياری از اختلالات ژنتيکی قابل پيشگيری باشند. بنابراين، آموزش کافی در اين زمينه به زوجين لازم بهنظر میرسد. بيشتر مشکلات مشاوران در تخمين خطرات يک بيماری است و تمايل آنها عموماً به بزرگ نشان دادن خطر است که گاه منجر به افزايش ميزان سقط درمانی و حتی در مواردی سقطهای غير قانونی میشود. مشاوران ژنتيک برای بيماران تصميم نمیگيرند و انتخاب راهی را به آنها دستور نمیدهند. اين بدان معنی است که مشاورهی ژنتيک يک مشاورهی غيرمستقيم است. اما مصاحبهی نگارندگان با مشاوران نشان میدهد که اکثر پزشکان مشاور، دستوری را بهطور مستقيم به بيماران میدهند که همان انجام سقط درمانی جنين است. اين در حالی است که در صورت اطلاع زوجين از پيشرفتهای ژنتيک در زمينهی درمان بيماریها ممکن است تصميم به عدم سقط بگيرند. به نظر میرسد استفاده از کسانی به جز متخصصان ژنتيک برای امر مشاوره با توجه به عدم اطلاع کافی از آيندهی درمانهای ژنتيک و نيز عادت تجويز به جای مشاوره منجر به افزيش بیرويهی موارد سقط درمانی خواهد شد که آسيبهای اجتماعی زيادی را به همراه خواهد داشت. * فایل بارگذاری خواهد شد * |
کد مقاله | 18523 |
تعداد بازدید | 543 |
|